طنز | اندر حکایات مواجهه مشاغل سخت با روزهداری
باشگاه نویسندگان حوزوی خبرگزاری رسا | علی بهاری
تنور داغ روزهداری
با توجه به گرمای این روزها و سخت بودن بعضی مشاغل و از طرفی واجب بودن روزه، امروز تصمیم گرفتیم بیاییم سراغ یکی از این مشاغل پرزحمت تا ببینیم این عزیزان چطوری میتونند همزمان با کار سختشون روزه بگیرند. خوب در خدمت شاطر حسین هستیم بربری معروف محل. شاطر جان سلام و ارادت. نماز و روزهات قبول.
شاطر حسین: نماز و روزه شما هم قبول. در خدمتم.
+ خوب شاطر جان شما چطوری هم روزه میگیری و هم کار میکنی؟
- من کار نمیکنم. ماه رمضون نونوایی تعطیله.
+ پس چرا الان بازه؟
- اومدیم وسایل رو جمع کنیم. ایشالا عید فطر.
+ عجب! پس از کجا پول درمیارید تو این یه ماه؟
- از پس انداز میخوریم. سخته ولی حال میده.
+ خوب خیلی ممنون. میریم کوچهی بعد نونوایی سنگکیِ شاطر عباس عزیز. شاطر جان خیلی چاکریم.
- ما هم مخلصیم.
+ شاطر جان شما چطوری تو این ماه رمضون، با این گرما و سنگینی کار، روزه میگیری بغل تنور؟
- من روزه نمیگیرم.
+ یعنی روزهخوری؟
-درست صحبت کن مومن. من مشکل کلیوی دارم.
+ آهان. خوب ایشالا خدا به حق این ماه عزیز مشکل کلیهات رو هم حل کنه.
+ خوب بریم سراغ نونوایی سوم که حتما سوژه خوبی برای گزارش ماست. آقا غلام، شاطر نونوایی لواشه. غلام خان سلام و درود به شما. میخواهیم باهاتون مصاحبه کنیم؟
_ من مصاحبه نمیکنم. بفرمایید لطفا
+ شاطر جان از خبرگزاری رسا هستیمها.
- به به خیلی خوش آمدید. آقا شرمنده کاش زودتر میگفتید. من عاشق این خبرگزاریام. به خصوص طنزهاشون.
+ ممنونم شاطر جان. خوب آقا غلام شما چطوری هم روزه میگیری و هم کار میکنی؟
- والله من با این سن و سال میام پای تنور، خدا شاهده بچههام دانشجواند. کلی خرج دارند. خودم خونه ندارم. کرایه خونههام که نجومی شده دیگه. چند وقت دیگه هم باید تخلیه کنم نمیدونم چیکار باید بکنم.
+ عجب خدا ایشالا مشکلتون رو حل کنه. ولی سوال من دربارهی نونوایی بود. چطوری با زبون روزه پای تنور وایمیستید؟
- آره عزیز. جونم برات بگه که ماه دیگه هم عقد دخترمه. هزینههام رفته بالا. تو رو خدا به مسئولین بگید یه فکری بکنند.
+ باشه ایشالا مشکل شما هم حل بشه. خیلی ممنون از لطفتون.
خوب دیگه وقتشه بریم سراغ شاطر مجید که نونوایی تافتون داره.
+ شاطر جان سلام و وقت به خیر.
- سلام داداش. چند تا میخوای؟
+ نه ممنون. من خبرنگارم. اومدم گزارش بگیرم. میخواستم بپرسم شما چطوری با زبان روزه تو این گرما کار می کنی؟
- والا راستش رو بخواهی من ساعت کاری رو کم کردم. بعد از ظهر ها میام سه تا هفت پخت می کنم. خودمم هم معمولا پای تنور نیستم. من پول می گیرم و شاگردهام پخت می کنند.
+ خوب اونها چی؟ مگه روزه نمیگیرند؟
- نه دیگه شاگردهام به سن تکلیف نرسیدن.
+ ولی چهرهشون چیز دیگهای نشون میدهها! ماشالا به اندازه استالین و البغدای ریش و سیبیل دارن!
- نه بابا اینها خانوادگی پشمالو اند. ژن شونه. بندههای خدا هشت، نه سالهاند.
+ باشه آقا دم شما گرم. موفق باشید ایشاالله/918/ی702/س